داستانهای کوتاه

ساخت وبلاگ
راویان گفتند دزدی نابکار   رفت گِرد خانه ای در شام تارگربه آسا بر سر دیوار شدنردۀ ایوان گرفت و دار شداز قضا آن نرده خیلی سست بودزود  با دزد دغَل  آمد فروددزد محکم خورد بر روی زمینگشت خون آلود،  از پا تا جبینچونکه از آن خانه ناراضی برفتلنگ لنگان تا بر داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت: 1:41

مَرد مُرغداری بود که هر بار که سیل می آمد و مرغداری اش را آب فرا می گرفت ، مرغ هایش را به زمین های مرتفع تر می برد. بعضی سال ها صدها مرغ او می مردند؛ زیرا نمی توانست آنها را به موقع ببرد. یک سال سیلی شدید خسارت هنگفتی بر او وارد کرد، به خانه اش برگ داستانهای کوتاه...
ما را در سایت داستانهای کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alishskyo بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت: 1:41